مرد فقیری از خدا سوال کرد که چرا من اینقدر فقیرم خدا پاسخ داد چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی مرد پاسخ داد چرا
محدود چیزهایی داری یک صورت که می توانی لبخند بر آن داشته باشی و یک دهان که میتوانی بروی دیگران بگشایی
چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نبت خوب نگاه کنی فقر واقعی فقر روحیست
دل آدمها خیلی ساده گرم میشود به یک دلخوشی کوچک به یک احوالپرسی ساده
به یک دلداری کوتاه. به یک تکان دادن سر یعنی تو را می فهممم
به یک گوش دادن خالی بدون داوری و نظر دادن یک همراه شدن کوچک
به یک پرسش روزگارت چگونه است به یک دعوت کوچک به صرف چای
به یک وقت گذاشتن برای تو به شنیدن یک کلمه که من کنارت هستم
به یک هدیه ی بی مناسبت به یک دوستت دارم بی دلیل به یک غافلگیر
به یک خوشحال کردن کوچک به یک نگاه. به یک شاخه گل فقط همین سخت نیست
ببخشید تا کاءنات ببخشد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|